زبانحال حضرت زینب سلاماللهعلیها در برگشت به کربلا
اگر به بـاغ رسـالـت دگر سـبـک بارم ولی ز خـون جگر مـیوهها به بر دارم اگر که مانده دوباره مطاعی از داغت به جان خـسـتۀ خـود باز هم خـریـدارم سـیـاه بـر تـنـم از تـازیــانـه پـوشـیــدم به بـنـد بـنـد وجـودم چـنـیـن عــزادارم اگر دوبـاره بـخـواهی اسـیـر میگـردم هـنوز نـیـمـۀ جـانی از این سـفـر دارم ولی فـراق تو را آنـچـنان بـگـریم زار که راه و رسم سفر را ز دهر بر دارم در آفـتـاب نـگـاهـم کـسـوف را بنـگـر کـه یـادگـاری شــام اسـت دیــدۀ تــارم بـرای آنکه بـگـویـنـد خـارجـی هـسـتم به کـوچههای یهـودی کـشیده شد کارم |